ویژگی شخصیتی یک نویسنده و مهارت نویسندگی به مناسبت روز نویسنده
" دو ساعت داستاننویسی، نویسنده را کاملاً از پا میاندازد؛
چرا که در آن دو ساعت، او در مکانهای مختلف و با آدمهایی کاملاً متفاوت بودهاست! "
رولد دال
تا حالا شده به نوشتن فکر کنید؟!
تا حالا شده به خودتون جرئت بدین و بنویسین؟!
تا حالا شده بعد از خوندن یه مطلب فوقالعاده، یا یه داستان بینقص، یا حتی بعد از تماشای یه فیلم مسحورکننده، به نویسندهش حسودی کنین؟!
اگر شما آدم اهل مطالعهای باشین، احتمالاً تا حالا بارها براتون اتفاق افتاده که فکر نوشتن و نویسندهشدن مثل خوره به جونتون بیفته،
مخصوصاً بعد از خوندن یه کتاب یا مقاله یا هرچیز خفن دیگه!
اگه شما آدم هنرمند و ایدهپردازی باشید و خلاقیت از شاخصههای وجودتون باشه، حتماً چندینبار به خلق یه شاهکار فکر کردین!
خیلی از ما، با دیدن افراد موفق در هر زمینهای حسرتهایی در وجودمون بیدار میشن و یه ندای درونی همیشه هست که به ما بگه "تو میتونستی جای اون باشی، ببین چی شد که نشد🤨"
نویسندگی هم از این قائده مستثنی نیست؛
خیلی از ما تو خودمون توانایی نوشتن رو حس میکنیم و از اون مهمتر اینکه نیاز به نوشتن داریم؛
شاید بپرسید چرا؟!
چراش خیلی پیچیده نیست، توی دنیای نویسندهها، شما قادرید فقط با استفاده از کلمات، تخیل و مغز خودتون، دنیای دلخواهتون رو بسازید، از دغدغههاتون بگید، چیزهایی رو که تجربهش در واقعیت غیرممکنه، تجربه کنید و شاید از همهشون مهمتر، دنیاتون رو با دیگران به اشتراک بذارید!
مصائب نویسندگی!
اما چرا باوجود اینهمه استعداد و ذوق، خیلی از ما حتی جرئت بهدست گرفتن قلم رو نداریم؟!
بهقول ولتر، " بهدست گرفتن قلم، یعنی وارد شدن به جنگ! "
شاید تجربهی مشترک همهی نویسندههای مبتدی و حرفهای، موفق و ناموفق، پیر و جوان، حس کردن ناتوانی و عجز در نوشتن باشه!
کافیه شما قلم رو بهدست بگیرید و سعی کنید روی یکی از هزاران ایده و فکری که هرلحظه توی ذهنتون پدیدار میشه تمرکز کنید، تو این لحظهاست که مغز شما به اصطلاح قفل میکنه و شما مات و مبهوت به صفحهی سفید جلوی دستتون خیره میشید که تا همین چند لحظهی پیش هزارجور نقشه براش داشتید!
به این میگن طلسم قلم؛ یعنی شما طلسم شدید که قلم رو رها کنید و عطای نویسندگی رو به لقاش ببخشید!
شاید این مرحله یکی از سختترین مراحل نوشتن باشه.
اگر شما موفق بشید و از این مرحله عبور کنید، نوبت میرسه به مرحلهی چرت و پرت نویسی!
یعنی هرچیزی که مینویسید، ولو اینکه خیلی هم خوب باشه، بهنظرتون چرت و پرت میاد و روش قلم میکشید یا پارهش میکنید!
البته دیده شده برعکس این حالت هم رخ میده و فرد هر چرتی مینویسه بهنظرش در حد نوبل ادبیاته!😅
خب اگه از این مرحله هم به سلامت عبور کردید، نوبت میرسه به مرحلهی انتشار و نویسندگی حرفهای!
حالا فرقی نمیکنه شما مطلب علمی یا رمان بنویسید یا محتوای متناسب با کسب و کار تولید کنید، مهم اینه که به پختگی و قدرت لازم برای جذب مخاطب رسیدهباشید و صرف وجود امضای شما بتونه افراد رو ترغیب به خوندن قصههای هزار و یک شب بکنه!
خب طبیعتاً مثل هرکار دیگهای منتقدین و مفسرین هم شما رو فراموش نمیکنن و خیلی موشکافانه شما رو تحت نظر میگیرن و نقد میکنن؛
مهم اینه که تعریفها به شما غرور کاذب القا نکنه و تنقیدها هم دلسردتون نکنه و بهاصطلاح قلمتون خشک نشه!
اما حالا که با مصائب و غولهای نویسندگی آشنا شدید، بد نیست چند نکته رو هم بهخاطر داشتهباشین،
که اگر یه روزی نیاز بهنوشتن داشتید، بتونید بهشون مراجعه کنید و خودتون رو راحتتر به پختگی و صراحت زبان برسونید.
اول اینکه شما نمیتونید خوب بنویسید، مگر اینکه خوب بخونید!
پس مطالعه رو فراموش نکنید و سعی کنید متنوع بخونید؛ اجازه بدید مغزتون بازتر بشه و با دیدگاههای مختلف آشنا بشه.
دوم اینکه دایره لغاتتون رو بالا ببرید و سعی کنید از لغتهای کلاسیک و وزین توی نوشتههاتون بهره ببرید؛
تأثیری که یک واژهی کلیدی میتونه در مخاطب ایجاد کنه، شاید گاهی بیشتر از خود اثر باشه!
نکتهی سوم آپ تو دیت بودنه؛ شما باید از مسائل روز جامعه باخبر باشید و بتونید بهموقع واکنش لازم رو درموردشون نشون بدید و از قافله عقب نمونید!
نکتهی بعد استمرار در مسیر و تلاش و تمرکز خیلی زیاد نسبت کاره؛ شما باید توی این راه مقاومت بهخرج بدید!
نکتهی بعدی استفاده از خلاقیت و طرح مسائل جدیده، شما بهعنوان یک نویسندهی خوب، حتماً باید بلد باشید از تخیلتون استفاده کنید و یکسری غیرممکنها رو ممکن کنید!
یه نکتهی دیگه هم میتونه، نوشتن مداوم باشه؛ یعنی انقدر بنویسید تا قلمتون روان بشه و دیگه دستاندازها نتونن سرعتتون رو بگیرن!
و شاید مهمترین نکته، رعایت صداقت، صراحت و واقعبینیه؛
مخصوصاً در نوشتههای علمی و تاریخی، شما باید تمام و کمال صحت و صداقت رو رعایت کنید و حس اعتماد رو به مخاطبتون القا کنید!
درکل،نویسندگی رو هم میشه یکی از اقسام هنر دونست و هنر برای ادامهی حیات به ذوق و استعداد و سختکوشی احتیاج داره!
یادتون نره که هاروکی موراکامی، نویسندهی مشهور ژاپنی میگه:
" در ابتدای داستانهام خودم هم نمیدونم قراره چه اتفاقی بیفته و مرحله به مرحله پیش میرم تا ببینم چه اتفاقی میفته! "
و به این تعریف توماس مان از نویسندگی هم دقت کنید که میگه
" نویسنده شخصی است که نوشتن برایش از بقیه دشواوار تر است! "
پس بدونید که راه پر و پیچ و خمی در انتظارتونه!
با اینهمه، اگر دلتون میخواد که مدینهی فاضلهی خودتون رو داشته باشید و بهدور از هیاهو و جار و جنجال کار کنید، نویسندگی میتونه شغل ایدهآلتون باشه!
10آبان،روز جهانی نویسندگان مبارک!
حالا شما بگید، واقعاً دلتون میخواد حال و روز نویسندهبودن رو تجربه کنید یا نه؟!