سواد مالی چیست؟ یادداشتی از رابرت کیوساکی
به نقل از مجله پنجره خلاقیت رابرت کیوساکی: پسر یکی از دوستانم سال گذشته وارد پیش دبستانی شد. این پسر جوان در ریاضیات و هنر بینظیر بود اما با خواندن مشکل داشت. برای او خواندن ناخوشایند بود؛ فعالیتی طاقتفرسا با بازدهی ناچیز. دوست من به سختی تلاش میکرد تا اطمینان یابد که پسرش هر شب مطالعه میکند.
مشکل این نبود که کودک خواندن را دوست نداشته باشد. او عاشق این بود که پدرش همواره برای او کتاب بخواند. مشکل این بود که خواندن برای او سخت بود و کار سادهتر این بود که دیگران برایش کتاب بخوانند. تابستان امسال، بالاخره جرقه لازم برای شروع کتابخوانی زده شد و اکنون پسر دوست من دست از مطالعه برنمیدارد. او دائم میخواهد که به کتابخانه برود. او ساعتهای بسیاری را صرف خواندن کتاب میکند و عاشق خواندن است.
همچون بیشتر بچهها در سن او، پسر دوست من دوره سختی را از بیسواد بودن به باسوادشدن طی کرد. اما هنگامی که این دوره سخت را پشت سرگذاشت، اوج گرفت.
به عنوان آدمهای بزرگسال، بیشتر ما خواندن و نوشتن را بلدیم. ما دوره تلاش برای باسواد شدن را طی کردهایم. خوشبختانه مدارس این کار را به خوبی انجام میدهند. اما برای بیشتر بزرگسالان نوع دیگری از سواد وجود دارد که به شدت هم کمیاب است: سواد مالی.
مدارس ما در آموزش خواندن، نوشتن و ریاضیات به خوبی عمل میکنند اما در آماده ساختن افراد برای سروکار داشتن با پول، افتضاح هستند. تقریبا هر فردی که از مدرسه فارغالتحصیل میشود، از نظر سواد مالی، یک بیسواد محسوب میشود.
اگر میخواهید ثروتمند شوید، باید از سطحی قابل قبول از سواد مالی برخوردار باشید.
خبر خوب این است که میتوانید یک باسواد مالی شوید. چنین امری، نیازمند سختکوشی، مطالعه بسیار و آزمون و خطا میشود اما با توجه به حاصلی که در پی دارد میتوان گفت که ارزشش را دارد.
کلید تبدیل شدن به یک باسواد مالی این است که چهار اصل بنیادی سواد مالی را بدانید:
۱- دارایی را بشناسید
بسیاری از مردم گمان میکنند که میدانند دارایی چیست. برای مثال، شما ممکن است فکر کنید که خانه یک دارایی است؛ اما نیست. حقیقت این است که دو تعریف برای دارایی وجود دارد. حسابداران تعریفی را به کار میبرند که باعث میشود افراد و شرکتها احساس ثروتمندتر بودن کنند و در نتیجه همچنان حسابداران را در استخدام خود نگه دارند. اما ثروتمندان، تعریف دیگری برای دارایی دارند که سادهتر است و با واقعیت نیز همخوانی بیشتری دارد. هر آنچه باعث سرازیر شدن پول به جیب شما میشود دارایی است و هرچه پول را از جیب شما خارج میسازد، دارایی نیست. خانه شما دارایی نیست چرا که به خاطر آن هر ماه باید مبلغی را هزینه کنید. حتی اگر خانه به طور کامل متعلق به شما باشد و وامی نیز برای آن نپردازید، بازهم هزینههای مربوط به مالیات و نگهداری خانه از جیب شما خارج میشوند. اما اگر شما خانه خود را اجاره دادهاید، پس این خانه یک دارایی محسوب میشود. چرا که پول را به عنوان یک جریان نقدی به جیب شما سرازیر میسازد. هنگامی که مستاجران شما اجاره پرداخت میکنند در واقع هزینههای شما بابت وام مسکن و هزینههای نگهداری را پوشش میدهند.
۲- جریان نقدی در مقابل بازده سرمایه
بیشتر مردم برای بازده سرمایه اقدام به سرمایهگذاری میکنند اما ثروتمندان این کار را به هدف جریان نقدی انجام میدهند. خیلی سرراست باید گفت که سرمایهگذاری با هدف بازده سرمایه مانند قمارکردن است. شما پول خود را سرمایهگذاری میکنید و سپس امیدوار خواهید بود که قیمتها افزایش یابد. برای مثال، بیشتر مردم با این امید خانه میخرند که بتوانند آن را در آینده به بهای بیشتری به فروش برسانند. در این مدت آنها باید قسطهای خانه و دیگر هزینهها را نیز بپردازند و پول از جیب آنها خارج میشود. مشکل این است که هنگامی که شما برای بازده سرمایه اقدام به سرمایهگذاری میکنید، کنترلی بر روی سرمایه خود و اینکه قیمتها بالا میرود یا پایین میآید ندارند و موضوع مهمتر این است که در صورت افزایش قیمتها و کسب بود، بازهم شما باید بالاترین نرخ مالیات را بپردازید.
در مقابل، ثروتمندان برای جریان نقدی اقدام به سرمایهگذاری میکنند. برای مثال آنها با پول دیگران در املاک سرمایهگذاری میکنند و مستاجرهایی را مییابند که هزینههای آنها را بپردازند. سپس هر ماه اجارهها را جمع آوری میکنند. این میشود یک دارایی. حال اگر در این میان به ارزش سرمایه نیز افزوده شد، آن دیگر یک امتیاز اضافی خواهد بود.
البته سرمایهگذاری در جریان نقدی نیاز به تحصیلات مالی قوی دارد تا از آن طریق بتوانید تصمیمات مالی درستی برای خود بگیرید.
۳-استفاده از بدهی و مالیات برای ثروتمندتر شدن.
مشاور مالیتان به شما خواهد گفت که بدهی بد و مالیات نیز اجتنابناپذیر است. اما ثروتمندان میدانند که بدهی و مالیات میتوانند برای خلق ثروتی هنگفت به کار گرفته شوند.
در مورد بدهیها باید گفت که دو نوع بدهی وجود دارد: بدهی خوب و بدهی بد. هنگامی که مشاور مالی شما میگوید از بدهی اجتناب کنید، منظورش اجتناب از بدهی بد است. بدهی بد به معنی قرضگرفتن پول برای خریدهای غیرسرمایهای میشود مانند استفاده از کارتهای اعتباری برای خرید تلویزیون یا رفتن به تعطیلات و یا گرفتن وام برای خرید خانهای که قصد سکونت در آن را دارید. دور ماندن از چنین بدهیهایی، توصیه خوبی است اما مشکل اینجاست که مشاور مالی در مورد بدهیهای خوب حرفی به شما نمیزند. بدهی خوب، نوعی از بدهی است که برای خرید دارایی مانند املاک که اجاره داده میشوند، به کار گرفته میشود.
هنگامی که شما از پول بانک برای خرید یک ملک که برای شما جریان نقدی ایجاد میکند، استفاده میکنید. شما بخش کمتری از پول خود را هزینه میکنید و همچنین مستاجرین شما بدهیهایتان را پرداخت خواهند کرد.
در مورد مالیاتها باید گفت که ثروتمندان میدانند که دولت مالیاتها را وضع میکند تا برخی از رفتارها و برخی از بخشها را مورد تشویق قرار دهد. اگر دولت بخواهد که شما خانه هایی با قیمت مناسب بسازید، برای این کار به شما معافیت مالیاتی تعلق خواهد گرفت. اگر دولت بخواهد که اشتغال افزایش یابد، برای استخدام بیشتر معافیتهای مالیاتی بیشتری را در نظر خواهد گرفت. حقیقت این است که بیشتر مزایایی مالیاتی برای یاری کارآفرینان و سرمایهگذاران وضع شده اند. با تحصیلات مالی صحیح، شما میتوانید از قوانین مالیاتی برای ثروتمندتر شدن و پرداخت مالیات کمتر بهره ببرید. استفاده کردن از بدهی خوب و ثروتمندتر شدن از طریق مالیاتها نیازمند هوش مالی بالایی است که هر کسی میتواند آن را از طریق آموزش و تمرین بهدست بیاورد.
۴-تصمیمات مالی را خودتان بگیرید
هنگامی که در مورد دانش مالی خود اطمینان خاطر ندارید، به دیگران اجازه میدهید که برای شما تصمیمگیری کنند. کارگزار شما در بورس تصمیم میگیرد که پول شما باید در کجا سرمایهگذاری شود. به بانک اجازه میدهید که تصمیم بگیرد پول شما را در چه نوع حسابی و با چه سودی سرمایهگذاری کند. شما از روندهای مشهور سرمایهگذاری که در اخبار میشنوید، پیروی میکنید. اما ثروتمندان از جامعه پیروی نمیکنند. آنها روندها را ایجاد میکنند و زمانی که این روند به جریان اصلی سرمایهگذاری تبدیل شد، کنار میکشند. راز آنها چیست؟ آنها خودشان تصمیمات لازم را در مورد پول و مسایل مالی میگیرند و هوش مالی بالایی دارند. کلید اصلی برای ایجاد ثروتی هنگفت، برخورداری از دانش عمل کردن و برخورداری از توانایی تشخیص بهترین عمل است. این نوع از دانش تنها از طریق هوش مالی بهدست آمده از تحصیلات مالی بهدست میآید.