علی شریعتی معلم همه ایرانی ها بود
شاید اگر از دانشجو و تحصیل کرده امروزی بخواهی نام یک جامعه شناس را بگوید احتمالا 70 درصد می گویند: راسل ، رایت میلر و ماکس وبر.
شاید فقط قدیمی ها اسم علی شریعتی را به زبان بیاورند. سال 1312 خورشیدی متعلق به فردی است که دوری و فراموشی پس از مرگش چیز غیر عادی نیست. 1312 تولد لوتر ایرانی بود ، 1312 تولد معلم همه ایرانی ها بود. علی شریعتی معلمی که موضوع همیشگی کلاس درس او بیدارگری بود. بیدار کردن جامعه به خواب عمیق فرو رفته ایی که احیای آن کار هرکسی نبود، ولی او از پس این کار برآمد، جامعه را بیدار، سنت و مذهب را احیا کرد.
به قول خودش از همان اول با فلسفه عجین شده بود
"فلسفه در من تنها از طریق خواندن و تحصیل و تعلیم راه نیافته است، در ژنهای من رسوخ یافته است " با حکمت شکل گرفته بود " حکمت در من نه یک علم اکتسابی، اندوخته هایی در کنج حافظه، بلکه در ذات من است"
شاید او بود که هویت گمشده ایرانی را به خودشان بازگرداند، شاید او بود که هویت ملی را بازنشانی کرد، شاید او بود که با سخنرانی های صریح و تند تلنگری بود برای زنان و مردان امروزی، پیر و جوان فرقی نمی کرد مخاطب صحبت هایش همه بودند.
او که خود را وابسته به نسل جوان می دانست و به انها توصیه کرده بود که هیچ وقت و در هیچ شرایطی مردم را فراموش نکنند.
"نخستین رسالت ما کشف بزرگترین مجهول غامضی است که از آن کمترین خبری نداریم و آن «متن مردم» است و پیش از آن که به هر مکتبی بگرویم باید زبانی برای حرف زدن با مردم بیاموزیم و اکنون گنگ هستیم. ما از آغاز پیدایش مان زبان آنها را از یاد برده ایم و این بیگانگی، قبرستان همه آرزوهای ما و عبث کننده همه تلاشهای ماست"
او نصحیت پذیر نبود و کسی را هم نصیحت نمی کرد، ثروت آنچنانی نداشت و مانند افراد معمولی زندگی می کرد به قول پاسکال " ثروت انسان دانا ، همان علم و دانش اوست". علم برایش بیشتر از ثروت مادی ارزشمندتر بود، او علم را وسیله ای برای اصلاح می دید.
" هر رشتهای را بخواهد میتواند انتخاب کند اما در انتخاب آن، ارزش فکری و معنوی باید ملاک انتخاب باشد، نه بازار داشتن و گران خریدنش. اگر ملاک را لذت جستن تعیین کنیم، مگر لذت اندیشیدن، لذت یک سخن خلاقه، یک شعر هیجان آور، لذت زیباییهای احساس و فهم، و مگر ارزش برخی کلمهها از لذت موجودی حساب جاری یا لذت فلان قباله محضری کمتر است!؟ چه موش آدمیانی که فقط از بازی با سکه در عمر لذت میبرند و چه گاو انسانهایی که فقط از آخور آباد و زیر سایه درخت چاق میشوند"
نیست که امروز را ببیند که علم راهی شده است برای رسیدن به ثروت ، علم دیگر وسیله ایی برای اصلاح آدمی نیست برای ترمیم صفرهای حساب بانکی است. طمع به قوت غالب برخی ها تبدیل شده است، صفات آدمی تغییر کرده است اصلا انسان بودن تغییر کرده است " رفاه، خوشبختی، موفقیت های روزمره زندگی و خیلی چیزهای دیگر به ذات پاک انسانی صدمه میزند. اگر این صفات را جزء ذات آدمی بدانیم، چه وحشتناک است که میبینیم در این زندگی مصرفی و این تمدن رقابت و حرص و برخورداری همه دارد پایمال میشود. انسان در زیر بار سنگین موفقیتهایش دارد مسخ میشود، علم امروز انسان را دارد به یک حیوان قدرتمند بدل میکند. تو هرچه میخواهی باشی باش، اما... آدم باش ."
چه ناباورانه حرفهایش و خودش را داریم فراموش می کنیم، امروز تنها چیزی که از او باقی مانده چند اسم خیابان، مدرسه و کوچه است.
علی شریعتی استاد زندگی برای همه ما بوده است و نباید هیچ گاه هدف والا از آموزش و تدریس خصوصی را از یاد ببریم.